سرویس جامعه شهرآرانیوز - دستورالعملهایی که ستاد ملی مبارزه با کرونا مقرر کرده، شکل و شمایل عزاداریهای محرم را تغییر داده است؛ برخی از مساجد از صحن خود خارج شده و عزاداری را در فضای باز مدارس برگزار میکنند، برخی در زمین خالی محله، برخی در وسط کوچه تا خدای ناکرده سوگواری امام حسین (ع) به سوگواری عزادار امام منتهی نشود. از تغییرات ظاهری مراسم امسال که بگذریم، هر کدام از این مراسم حال و هوای خود را دارند. خطوط پیشرو روایت همین حال و هواست به قلم خبرنگاران سرویس جامعه روزنامه شهرآرا؛ با ذکر «یا ابا عبدالله الحسین (ع) «بخوانیداین عزانوشتها را.
حسینیه کوچه
سیدمحمدرضا هاشمی
ما که هرسال وقتی در ماه صفر پارچههای سیاه و پرچمهای عزای امامحسین (ع) و شهدای کربلا را از درودیوار خانههایمان و حسینیه جمع میکردیم، امید داشتیم قرار است با فرارسیدن محرم سال بعد دوباره عزادار سالار شهیدان شویم و خانه و محلهمان رنگوبوی حسینی به خود بگیرد، فکرش را هم نمیکردیم روزی از راه برسد که یک ویروس بخواهد عادت عزاداری را از سرمان بیندازد.
عزاداری برای حادثهای که از وقتی فهمیدیم زندهایم، پای روزهاش بودیم و حالا که سالهاست زیر پرچم آقا سینه میزنیم، بازهم عزادار حسینیم. هرچند که امسال برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، شیوه عزاداریمان را عوض کردهایم. از خانه به کوچه رفتهایم و غم امامحسین (ع) برایمان با حسرت عزیزان ازدسترفتهمان عجین شده است. مداح و سخنران از پشت شیشه چنداینچی تلویزیون اشک ما را درمیآورد و صدای روضهخوانها از کوچه به گوش میرسد؛ کوچههایی که حسینیه شهدای مظلوم کربلا هستند.
این روزها و شبها خیابانها و کوچههای شهرهای ایران، میزبان مردمی است که ملت امامحسین هستند؛ مردمی که در سختیهای زندگیشان دست به دامان خاندان اهلبیت (ع) میشوند تا با وساطت آنها خداوند مهربان گره از کارشان باز کند. عزاداری متفاوت این روزها حالوهوای خاص خود را دارد. احتمالا چند سال بعد وقتی عکسهای باقیمانده از این روزها را ببینیم، دلمان برایشان تنگ شود. برای تجربه عزاداری متفاوت برای شهدای کربلا، برای حال زار دلمان در این روزهایی که عزیزانمان بر تخت بیمارستان هستند و فرشتههای زمینی از همهچیزشان برای درمان آنها گذشتهاند. محرم ۱۴۴۲ با تمام سختیاش در دل تاریخ خواهد ماند و آنهایی که هیچوقت نخواستند بفهمند ما برای ارزشهای دینیمان تا پای جان ایستادهایم، متوجه خواهند شد که عشق به حسین در جان ما ریشه دارد.
نذر از چای و خرما چرخیده به مداد و دفتر
محدثه شوشتری
سماور از صبح روشن بود و چای و خرما آماده. گاهی دیس حلوا و بشقاب میوهای هم کنار سینی چای و خرما، دستبهدست میشد. نزدیک ساعت روضه که میشد، خانمها یکییکی وارد خانه میشدند. قرارشان به وقت «روضه خانگی» بود که بانیانش زنان بودند. پرچم سبز و سیاه «یاحسین» که بر سردر خانهها نصب بود، راهنمای میهمانان روضههای خانگی بود.
برای خیلیها که از کودکی همراه مادر پا به این مجالس میگذاشتند، روضه و روضهخوانی زنانه، غریبه نیست. نزدیک آمدن روضهخوان که میشد، جا برای نشستن تازهواردها نبود؛ زانوبهزانو خانمها مینشستند و حتی بچهها را روی زانو مینشاندند تا جا برای دیگری باز شود. زیارت عاشورا، سورهای از قرآن یا دعایی از مفاتیحالجنان را نوبتی یا دستهجمعی میخواندند. خیلی از خانمها نذر داشتند که تا زمان زنده بودنشان، محرم هرسال از این روضههای خانگی برپا کنند و بعضیها هم هرچندسال یکبار این روضهها را به خانه شان میبردند تا ذکر اهلبیت (ع) در خانهشان بپیچد. اما امسال شاید متفاوتترین محرم قرن برایشان باشد که دیگر از آن چای و خرما و روضههایی که به این شکل برپا میشد، خبری نیست.
ستاد ملی کرونا فاصله نشستن هر عزادار را دو متر آنهم در فضای غیرمسقف تعیین کرده است. اما دل بانیان این مجالس، آرام نمانده است. میخواهند نیت و نذر چندینسالهشان را هرطور شده است، به یاد محرم زنده نگه دارند. پرچم «بفرمایید روضه» همسایهمان امسال برپا نیست، اما بهجایش داشت پرسوجو میکرد که هزینه سفره و روضهاش را چطور میتواند به دست کودکان محروم برساند. چیزی به آغاز مهر نمانده و نیت کرده است نذر امسال چای و خرمای محرم را دفتر و مداد بخرد برای کودکانی که با دیدن این نذریها، چشمهایشان برق میزند و لبهایشان به خنده باز میشود.
همسایه کوچه بغلی هم که هرسال در دهه اول محرم، ۱۰ روز روضه خانگی برای زنان، برپا و روز آخر، سفره پهن میکرد و آش نذری میداد، در محرم کرونایی امسال بهدنبال اختصاص دادن نذرش برای کودکان بود. او حالا هزینه چای و خرما و دیگ آشش را، برای تنپوش کودکان محروم داده است. همسایه دیگرمان هم به پیروی از فامیل و آشنایان دیگر، هزینه سفره و مجلس روضهاش را میخواهد صرف کودکان نیازمند کند. رقابت هرساله خانمهای محل برای سفرهآرایی روضهها و پذیراییشان، حالا در محرم کرونایی به رقابت در جستوجوی کودکان محروم و اهدای نذری رسیده است و چه خوب است رقابتهایی از این دست که به انسانیت ختم شود. چهبسا شوق و شادی آن کودک با کفشهای کتانی نو و دویدنش از اینسو به آنسو، ثواب کمتری از روضهای که هرسال برپا میشد نداشته باشد.
مدرسه عزاداری
تکتم جاوید
مسجد صاحبالزمان (عج) و مدرسه بعثت، همسایه دیواربهدیوار یکدیگر در محله ستاری، هرسال پذیرای مهمانان سیاهپوش محرم و صفر بودند. بزرگترها در مسجد و نمازخانه مدرسه، رازونیاز میکردند و از کودکِ سه و چهارساله گرفته تا نوجوان را سر کلاسها مینشاندند و مربیان مدرسه با شعر و نقاشی و داستان، عاشورا را برایشان روایت میکردند تا هم بچگی کنند و هم عزاداری. در پایان هرشب هم به کودکان غذایی میدادند که نذر خیران و اهالی بود، آنهم غذاهایی که بچهها دوست داشتند.
امسال، اما از آن همه ازدحام و حضور دستهجمعی خانوادهها، ترافیک خودروهای پارکشده در کوچهپسکوچههای اطراف، صدای دویدن و بازی بچهها لابهلای صدای نوحهخوانها تا پاسی از شب، خبری نیست. شیوع بیماری کرونا همه رسمورسوم را تغییر داده و جمع عزاداران را کوچکتر و ازهم دورتر کرده است. برگزاری عزاداری در مسجد محل، تعطیل است، زیرا مسجد حیاطی برای حضور مردم در فضای باز ندارد و همه اهالی با اطلاعیه روی در مسجد به حیاط مدرسه مجاور، هدایت شدهاند. حیاط مدرسه ابتدایی و دبیرستان مجاورش، اما برای برگزاری مراسم مناسب است.
همچون سنت سالهای گذشته، ابتدای شب مراسم قرائت زیارت عاشورا، سپس نوحهخوانی و سینهزنی آغاز میشود. صحن حیاط را فرش کردهاند تا زن و مرد با فاصله از هم بنشینند و دعا بخوانند. مشتاقان امامحسین (ع) آمدهاند، اما نه مثل هرسال. هریک با ماسکی بر صورت نقطهای را انتخاب کرده و در آن خلوت کرده است. هرسال بخش زیادی از مجلس اهلبیت (ع) متعلق به سالمندان محل و کودکان محله بود و حالا همانها از گروههای در معرض خطر بیماری کرونا هستند و لابد حالا که جایشان در مراسم خالی است، عبادت را از راه دور، در خانه و پای تلویزیون دنبال میکنند، به این امید که سال بعد در مراسم حضور یابند.
مهمان آقا
فرزانه شهامت
تاریکی شب، بر کورسوی نور چراغها میچربد. هرکس در گوشهای از قالیهای رنگارنگی که پیادهرو را مفروش کردهاند، خلوت کرده است و ماجرای «حر» را مرور میکند. «حر یعنی وقتی فهمیدی اشتباه کردی، برگرد.» صدای منبری بر ویژویژ ماشینهایی که بولوار شهیدرستمی را بهسرعت طی میکنند، چیره شده است. این حسینیه که سقف آن، آسمان خداست، مهمانانی غریبه دارد که رفتهرفته به تعدادشان اضافه میشود؛ غریبههایی که با دردی کهنه و مشترک، آشنای هم شدهاند. «بفرمایید! بالاتر جا هست. خیلی خوش آمدید!» خوشآمدگویی گرم حاجخانم، شروعی دلچسب برای این مهمانی است.
پیرزن پیش پای تکتک مهمانان بلند میشود؛ راستقامت و بانشاط. شور و آرامش را توامان در جسم نحیفش جای داده است. حال او رشکبرانگیز است. این باید همان گمشده ما آدمهای امروزی باشد که برای یافتنش دست به چه کارها که نمیزنیم؛ همان شادی و امید عجیبوغریبی که در پس این لباسها و پرچمهای سیاه و این اشکها و نالهها پنهان است. احساس سبکشدنی که فقط بعد از گریه بر ماتم اباعبدا... (ع) سراغت میآید و وجودت را تنگ در آغوش میفشارد. آنچه در اینجا رخ میدهد، با هیچ قاعدهای جور درنمیآید. تو برای مظلومیتی بزرگ و تکرارشونده، گریه میکنی و گرههای کوچک درونت، یکبهیک باز شدن را آغاز میکنند.
گویا که نخ تسبیح اتفاقات دنیا را دستی نامرئی به دستت میدهد. برخی چیزهایی که برایت مهم بودهاند، رنگ میبازند و برخیها که اولویت نداشتند، در صدر قرار میگیرند و این بالاوپایین شدنها، چقدر که حال دلت را خوب میکند. نگاه مهربان پیرزن همچنان اعماق ذهنت را میکاود. از مهربانی چهرهاش، تماشای چشمهایش نصیبمان میشود و باقی زیر ماسک پنهان میماند. طوری تعارف میکند که انگار مهمانی عزیزترازجان به خانه خودش قدم رنجه کرده است: «اذیت میشوید. این همه نشستوبرخاست چرا؟» دستی به سرت میکشد و با مهری که حالا به اوج رسیده است، میگوید: عیبی ندارد مادرجان! شما مهمان آقا امامحسین هستید.
شور حسین (ع) زیر آسمان شهر
الهام مهدیزاده
امسال عزاداریها از خانهها به کوچهها و خیابانها کشیده شده است. همه زیر یک آسمان کنار هم جمع شدهاند. کنار هم نه، با فاصله از همدیگر و روی صندلیهایی که بهردیف چیده شده است، نشستهاند. حاشیه ابتدایی بولوارهنرستان، داربست زدهاند و با چند پرده سیاه و عزا به هممحلهایها، درباره مراسم عزاداری خبر دادهاند: «مراسم عزاداری دهه اول محرم، هرشب در این محل برگزار میشود.» برای پیشگیری از کرونا، داخل یک محوطه در حاشیه هنرستان صندلی چیدهاند تا مراسم عزاداری بدون مشکلات کرونایی برپا شود. نوحه مداحان اوج میگیرد تا از چشمهای همه، زیر آسمان شهر باران اشک جاری شود.
روبهروی محل برگزاری عزاداری، کافیشاپی است. میزهای ردیفشده کافیشاپ در پیادهرو، مشتریهای خودش را دارد. درمیان مشتریان کافیشاپ حال یکی از دخترانی که روی صندلیهای پیادهرو کافیشاپ نشسته است، حال غریبی است. دستش را به زیر چانه زده است و به پرچمهای برافراشته داربست نگاه میکند و آرام اشک میریزد. انگار زیر سقف این آسمان نیست و رفتوآمدها و عبور ماشینها نمیتواند دلیلی باشد تا نگاه ماتشدهاش را از پرچمهای عزا بردارد.
مسجد امیرالمومنین (ع) در حاشیه میدان هنرستان نیز امسال شرایط عزاداری را متفاوت از سالهای قبل برپا کرده است. این مسجد از پایگاههای قدیمی برگزاری مراسم دهه اول محرم در بولوارهنرستان است. هرسال محرم بعد از روضهخوانی در مسجد، نوحه سرایی مداحان و سینهزنی، شوری خاص به جوانان میداد. امسال فقط حیاط مسجد، پذیرای عزاداران است. اما میزان جمعیت بیش از گنجایش حیاط مسجد است و هرشب جلوی در مسجد و بخشی از خیابان، صندلیها برای حضور زائران بهردیف چیده میشوند.